در واقع واژه Prince بر گرفته از عبارت Projects IN Controlled Environments بوده و هدف آن تاکید بر تقسیمبندی پروژهها به بخشهای قابل مدیریت و کنترل است. اگرچه متدولوژی Prince2 توسط استاندارد دولتی انگلستان و برای پروژههای سیستمهای اطلاعاتی و IT ارائه گردید، اما اکنون در کشورهای مختلفی از جمله انگلستان، کشورهای اروپای غربی و استرالیا بکار گرفته میشود [1]. اما سوال اینجاست که آیا این متدلوژی میتواند کارایی لازم را برای همه پروژهها داشته باشد؟
بسیاری از متخصصان بر این باور هستند که مدیریت پروژه یک ساختار پیچیده بوده و استفاده از یک چارچوب مشخص نمیتواند تضمینی برای موفقیت پروژه باشد. این متخصصان بر این باور هستند که متدولوژی Prince2 در پروژههایی که انتظار تغییرات در آنها زیاد است، از کارایی لازم برخوردار نبوده و نمیتواند ما را در مسیر لازم هدایت نماید. اما پاسخ نویسندگان Prince2 به این انتقادات چه بوده است؟ این افراد اعتقاد دارند که متدولوژی Prince2 مقیاسپذیر بوده و میتواند به نوعی بر اساس نیازها و محدودیتهای موجود در پروژه دوخت و دوز یا همان Tailor شود [2].
"The general response of PRINCE2's authors to criticism has been to point out that the methodology is scalable and can be tailored to suit the specific requirements and constraints of the project and the environment."
اما آیا این پاسخ قابل قبول است؟ این تاکید زیاد بر روی Tailoring باعث شده است بسیاری از متخصصان، متدولوژی Prince2 را به عنوان Best Practice قبول نداشته و به این موضوع اشاره میکنند که اگر مشکلی در پروژهها ناشی از بکارگیری Prince2 رخ دهد، ایراد به نحوه بکارگیری Prince2 وارد گردیده و مشکلی متوجه Prince2 نباشد. اما آیا این موضوع درست است؟
تجربههای مختلف دولت Blair در انگلستان، بین سالهای 1997 الی 2007 و پس از آن سایر دولت مردان انگلستان، به شدت این ادعا را که Prince2 میتواند به عنوان Best Practice مطرح باشد، تضعیف کرده و این موضوع به دلیل شکست فراوان پروژههای مختلف IT در طول این زمان و در انگلستان، کاملا قابل طرح است [3, 4, 5].
“The experiences of the
Blair administration in the UK between 1997 and 2007 (and of subsequent UK governments) arguably undermine PRINCE2's claim to be "best practice", given the string of high-profile failed IT projects charged to the taxpayer during that time.”
اما نظر نویسندگان Prince2 نسبت به این نقدها چه بوده است؟ در محتواهایی که بعد از آن منتشر شده است، نویسندگان Prince2 به این موضوع اشاره میکنند که دلیل شکست این پروژهها، بکارگیری ناصحیح این متدولوژی بوده است و بهتر است دولت سرمایهگذاری بیشتری بر روی آموزش مدیران پروژه خود نماید. اما سوال اینجاست که چرا باید به این میزان پروژهها دچار شکست شوند؟ یعنی بکارگیری متدولوژوی Prince2 تا این میزان سخت و دشوار است؟
“PRINCE2's training material addresses these failures, blaming them on inappropriate tailoring of PRINCE2 to the project environment, and advocating for more PRINCE2 training for government project managers to solve the problem.”
نتیجهگیری نقدهای وارد بر متدولوژی Prince2
هدف این متن به هیچ عنوان زیر سوال بردن نقاط قوت این متدولوژی نبوده، بلکه هدف آنست که بدانیم اساسا تمامی این متدولوژیها، استانداردها، دستورالعملها، اگرچه مبانی مهم و پرکاربردی نیز هستند، اما ضعفهایی نیز داشته و به تنهایی کاربرد مناسبی ندارند. در واقع، تمامی این موارد زمانی اثربخش هستند که یک مدیر پروژه بتواند با اطلاع از طیف وسیعی از حوزههای دانشی و مبانی تخصصی-اجرایی، اقدام به بهرهگیری از این متدولوژیها نموده و بر اساس شرایط سازمان اقدام به تدوین استاندارد رویه داخلی نماید. پس دانشهای تخصصی-اجرایی پیشنیازی برای بکارگیری این چارچوبها هستند.
فردین رضائی
با احترام در این متن بسیار طولانی از همه چیز سخن به میان آوردید جز پاسخ سوال من. در مورد استانداردهای تخصصی صحبت شد، تا زمانیکه چارچوب مشخصی وجود نداشته باشد شما چگونه میخواهید این دانش تخصصی را به صورت منسجم و یکپارچه به کار گیرید؟ نه این است که تمامی این دانش تخصصی به هم مرتبط بوده و روی هم اثر گذار؟!! همچنان در سخنان شما شاهد این موضوع هستم که چند موضوع مختلف را به یکباره وارد بحث میکنید که اصلاً به هیچ عنوان مربوط به این بحث نیست و همان صحبتهای همیشگی مجدداً مطرح میشود. در کامنت سوم در مورد عدم تعصب صحبت شد در حالیکه کاملاً خود شما با تعصب کامل به مبانی مورد نظر خود صحبت میکنید. در پایان پیشنهاد میکنم مجداً و با رویکردی غیر متعصبانه مروری بر استاندارد PRINCE2 نسخه 2017 داشته باشید زیرا مواردی را به اشتباه بیان فرمودید که اتفاقاً در استاندارد PRINCE2 لحاظ شده است. مثل همیشه برای شما و موسسه آرزوی موفقیت دارم.
پاسخپشتیبان
پیام آقای دکتر: فردین عزیز. به سوال شما که کدام اصل در صنعت ساخت قابلیت اجرا ندارد پاسخ داده شد و احتمالا به دقت پاسخ را مطالعه نکردید. احتمالا به آنهمه مطالب که در ارتباط با ساختار روش اجرا و تغییرات و ... اشاره شد توجهی نکردید. اما در ارتباط با وجود چارچوب همچنان شما سوال من را پاسخ ندادید. چرا این استانداردها در دانشگاههای آمریکا و در رشته مدیریت ساخت آموزش داده نمیشوند؟ چرا اکثریت دستورالعملها و استانداردها و رویه های منتشره در صنعت ساخت (به طور مثال CMAA و AIA و CII و ...) نه به PMBOK و نه به Prince2 اشاره ای نمیکنند؟ اگر تا این میزان مناسب هستند چرا حتی از Prince2 در کشوری چون آمریکا به ندرت سخن به عمل میاید؟ لطفا پاسخ دهید! از طرفی چرا به این میزان دستورالعمل و استاندارد در دنیا وجود دارد که هر کدام خود را بهترین مینامند و هیچ یکپارچگی هم بین آنها نیست؟ به طور مثال، برای BIM در دنیا به چه میزان دستورالعمل و استاندارد وجود دارد که حتی به یکدیگر نیز ارجاع نمیدهند؟ در خود کشور آمریکا تعداد بیشماری استاندارد ارائه شده است. چرا به این میزان فرم قراردادی در دنیا وجود دارد و حتی دولتها در آمریکا پروژه ای را مجبور به استفاده از هیچکدام نمیکنند و از طرفی هر کدام ساختار داخلی خود را نیز دارند؟ چرا هیچکدام به فکر یکپارچه سازی نیستند؟ به نظرم شما تمایلی به ورود به این بحث ندارید اما این موضوع کاملا پاسخ شما در ارتباط با تاکیدتان مبنی بر وجود استاندارد واحد است دوست عزیز. استاندارد واحد یعنی بدون تعصب تمامی این موارد را بخوانیم و با تخصص خود استاندارد داخلی خود را برای سازمانمان طراحی کنیم. مورد دوم فرمودید که این مبانی تخصصی به هم مربوط بوده اند و درست است، اما این یکپارچه سازی نمیتواند به صورت استاندارد ارائه شود! کما اینکه در دنیا و در صنعت ساخت این اتفاق نیفتاده است. خواهش میکنم به جای فرار از موضوع به این مبانی پاسخ دهید. چرا با وجود آنکه مبانی قراردادی و حقوقی و برنامه و تاخیرات و هزینه و ... همگی به یکدیگر وابسته هستند، اما استانداردی برای این موضوع ارائه نشده است؟ چرا انجمن CMAA به جای ارائه چارچوب به مبانی و محدوده ها بدون تلاش برای یکپارچگی میپردازد و این موضوع را از اساس به CM واگذار میکند؟ چون از اساس ایجاد چارچوب مشخص برای این موضوع و در شرایطی که پروژه های ساخت تا این میزان پیچیدگی و عدم قطعیت دارد اشتباه است و باید این چارچوبسازی به سازمانها و با بهره گیری از تخصصشان و بر اساس شرایط خودشان محول شود. اینگونه نیست که تمام محدوده ها در تمام پروژه های ساخت باشند. گاهی موضوع در همان حد هزینه و زمان کیفیت مانده و گاهی به منابع و پایداری و BIM و ... تسری پیدا میکند. گاهی موضوع تک حلقه ای، گاهی چند حلقه ای خواهد بود. در ارتباط با تعصب برایم عجیب است که از این موضوع صحبت مینمایید و این صحبت شما طوری وانمود مینماید که از نقشه راه موسسه اطلاعی ندارید. لازم به ذکر است که Prince2 در نقشه راه موسسه دیده شده و در دوره های آموزشی، آموزش داده میشود. پس این سخن شما نیز از اساس اشتباه است. چیزی که تعصب به حساب میاید آنست که بر این باور باشیم که این استانداردها نقش ناجی را دارند که اینگونه نبوده و نیست و صرفا همگی یک راهنمای مفید و مناسب هستند و نه بیشتر! تمامی استانداردها و راهنماها در دنیا دارای نقاط ضعف و قوتی هستند (حتی راهنماها و استانداردهای CII و CMAA و ...) که باید خواند و یاد گرفت و تحلیل کرد. تعصب آنست که ایرادات وارده به این راهنماها و استانداردها را ندیده و تمایل به شنیدن آن نداشته باشیم. استانداردها به هر میزان که عمومی تر میشوند کارایی خود را به همان میزان از دست داده و به یک راهنما تبدیل میشوند. امید است که پیچیدگیهای صنعت ساخت را شناخته، نسبت به فرآیند و هویت مدیریت ساخت که از سال 1960 در کشوری چون آمریکا آغاز گردید، اطلاعات کاملی کسب نموده و سپس به محکوم کردن نسبت به متعصبانه سخن گفتن بپردازیم. یکی از مهمترین پیشینه های ما مطالعات، تحقیق و داوری مبانی، مقالات و طرحهای بین المللی بوده و آنقدر متوجه موضوع هستیم که با ادله کافی به بحث بپردازیم. هدف ما نه نفی و نه رد هیچکدام از این موارد نبوده و نیست، اما باید پذیرفت که این استانداردها همگی دارای نقاط ضعف بسیاری هستند که بهترین استاندارد، استاندارد داخلی هر سازمان با الهام گرفتن از مجموعه وسیعی از مبانی و تخصصهاست. با آرزوی موفقیت.
پاسخفردین رضائی
کدامیک از اصول PRINCE2 قابل استفاده در صنعت ساخت نیست؟!!! مگر قرار است در استانداردها یا متدولوژیها تمامی دانش و نکات اجرایی پوشش داده شوند؟!! استانداردها و متدولوژیها راهنما هستند و این ما هستیم که باید بر اساس نیاز از آنها استفاده کنیم. اگر دقیقاً بفرمائید کدام بخش از PRINCE2 متناسب ساختار پروژههای construction نیست و نمیتواند پاسخگوی نیاز مدیریتی این پروژهها باشد ممنون میشم.
پاسخپشتیبان
رویه تغییرات بیان شده در بسیاری از این مبانی آنست که تمام ذینفعان پروژه میتوانند فرآیند تغییر را شروع کنند. اما رویه های قراردادی کاملا متفاوت است. بعضا تناقضهایی هم بین این مبانی وجود دارد. از طرفی در بسیاری از این استانداردها فرآیندها از Initiating تا Close out اتفاق میفتد، در صورتی که در پروژه های ساخت ازین ادبیات استفاده نمیگردد و لزومی به استفاده نیست. اساسا وقتی ساختار پروژه های ساخت بر مبنای Pre-Design تا Post-Construction چیدمان شده است چرا باید با استفاده از ادبیات Initiating مخاطب رو وارد چالش کنیم؟ حتما پاسخ این سوال رو دوست دارم بدی:. روشهای اجرای پروژه که اساس مدلسازی پروژه های ساخت است در کدام این موارد وجود دارد. اگر باز به حرف خودت برگردی که این همان Tailoring است، 2. سوال بعدیم اینه اصلا چه نیازی به یک استاندارد عمومی برای Tailoring است؟ استانداردهای عمومی نقش مهمی نداشته و صرفا یک راهنما هستند. این استانداردها ما را به نقطه اول باز گردانده و در جایی که استانداردهای تخصصی وجود دارند بیشتر باعث ابهام میشوند. این مایی که ازش نام میبری چرا باید از این استانداردها شروع کنیم وقتی مبانی تخصصی وجود دارند؟ وقتی مبانی مدیریت هزینه مختص صنعت ساخت با ساختار یکپارچه شده با ساختار برنامه ای و مدیریت اسناد و مدیریت ادعاء و قرارداد وجود دارد؟ ما در صنعت ساخت مبانی تخصصی Change order Management را داریم که کاملا با ادبیات قراردادی و برنامه ای و هزینه ای و تاخیرات و کلیم همسان است. چرا باید از اول و با استفاده از یک راهنمای عمومی بین رشته ای آغاز کنیم؟ این دقیقا همان دلیلی هست که در صنعت ساخت حرفی از این مبانی به میان نمیاید. پس سوال آخرم اینه 3. چرا در رشته های مدیریت ساخت ازین استانداردها صحبتی نشده و بسیار از مدیران با سابقه این صنعت به هیچ عنوان موافق بکارگیری این مبانی ساختار یافته نیستند؟ چرا بین CM و PM فرق است. خواهش میکنم دوباره به حرفهای کلی بر نگرد و وارد ریشه تخصصی شو. فردین جان من مدتهاست که داوری مدلها و مقالات بین المللی رو انجام میدم و وقتی یک مدلی میبینم اولین چیز نقاط ضعفشه. مدلهایی که هیچ اعتبارسنجی ندارند رو ما از همان ابتدا رد میکنیم. از لحاظ علمی نمیشه این استانداردهارو تایید کرد، تا زمانی که دیتای قابل تاییدی ارائه نکنند. دیتای مطالعاتی بر اساس اصول تحقیقاتی مثل CII!
پاسخفردین رضائی
محمدرضا علویپور عزیز، صحبتها شما در کامنت قبلی کاملاً بیانگر اصل Tailoring بود و بنده هم عرض کردم برای صنعتی پیچیده همچون ساخت نمیتوان ساختاری از پیش تعریف شده و آماده طراحی کرد. در خود PRINCE2 هم به صراحت به این موضوع اشاره شده است که شما در هر پروژه و متناسب با آن باید متدولوژی اختصاصی خود را توسعه دهید.
پاسخپشتیبان
پس زمانی که یک متدلوژی تا این حد نیاز به دوخت و دوز دارد، اساسا چیزی جزء یک راهنمای ساده نیست. البته، بحث صرفا بر سر Tailoring نیست، بلکه تمامی پروژه ها را نمیتوان به صورت فرآیندی نگاه کرد. بسیاری از این استانداردها به دلیل مبداء شروعشان نگاه فرآیند محور داشته، در صورتی که ذات پروژه های ساخت، ذات Chaos یعنی آشفتگی و بی نظمی است که نمیتوان آنها را به قطعات لزوما قابل کنترل تبدیل نمود. گاهی در این پروژه ها هدف ما صرفا مستندسازی این بینظمی است. به طور مثال ذات مدیریت تغییرات در قرارداد با ذات تغییرات در این مبانی متفاوت بوده است. زمانی که این مبانی برای پروژه های ساخت وجود دارد، چه نیازی به Tailoring از ابتدا است؟ برای همین رویه هایی مانند Lean Construction ایجاد شدند. اگر متدلوژیهایی چون Prince2 پاسخگوی نیاز این صنعت بود، چه نیازی به ایجاد مبانی چون Lean Construction بود؟ این موضوع در جاییست که مفهوم Lean Project نیز وجود دارد، اما ذات این پروژه ها ما را به سمتی میبرد که مجبور به تولید ادبیاتی مختص خود آنها شویم. مجبور به تعریف Construction Management در کنار Project Management میشویم. در واقع ذات این دو با یکدیگر متفاوت است. به هر حال این راهنماها و استانداردها در بخشهای مختلف در دنیا مخالفان و موافقان خود را دارند و این موضوع نه به معنی نفی و نه به معنی تایید آنهاست. باید خواند و یاد گرفت، اما تعصب نداشت.
پاسخفردین رضائی
در مورد اینکه استاندارد PRINCE2 همچنان نتوانسته در سطح وسیعی از کشورها همچون PMBOK گسترش پیدا کند به سیاستهای دولت انگلستان و OGC باز میگردد که البته در سالهای اخیر با توجه به تغییرات صورت گرفته قطعاً طیف وسیعی از سازمانها و کشورها به سمت آشنایی و بکارگیری این استاندارد خواهند رفت. در مورد این صحبت کردید که در پروژههای ساخت به دلیل ماهیت این صنعت نباید از چارچوب استفاده کرد. مطمئناً نمیتوان یک چارچوب مشخص برای مدیریت پروژههای ساخت با توجه به ویژگیهای آن اتخاذ کرد اما این نکته حائز اهمیت است که مگر میتوان مدیریت پروژه را در بستری بدون وجود چارچوب پیش برد؟!! قطعاً اعتقاد متخصصان این حوزه عدم کارآمد بودن چارچوبی rigid و از پیش تعیین شده برای مدیریت پروژههای ساخت است و همه آنها هم بر لزوم بکارگیری چارچوب در بحث مدیریت پروژه نظر دارند و اتفاقاً PRINCE2 با توجه به انعطافپذیری مناسبی که پیشبینی کرده است و Tailoringای که شدیداً روی آن تاکید میکند بسیار میتواند در فراهم آوردن و طراحی این چارچوب راهگشا باشد. در مورد رفرنس اول که فرمودید باید عرض کنم که رفرنس اول مربوط به موسسه AXELOS بوده و در خود استاندارد PRINCE2 نسخه 2017 در هیچ جا به این موضوع که دامنه کاربر این استاندارد پروژههای IT است اشارهای نشده است و منظور بنده از رفرنسها در کامنت قبلی سایر رفرنسهایی بود که حضرتعالی به آنها اشاره فرمودید. به هر حال اعتقاد بنده این است که همین بحثها و گفتگوهای منتقدانه و بدون تعصب بسیار میتواند به گسترش دید علاقهمندان حوزه مدیریت پروژه کمک کند تا بتوانند با دیدی بازتر و روشنتر در این مسیر گام بردارند.
پاسخپشتیبان
پیام مجدد از سوی آقای دکتر: سلام مجدد به فردین عزیز. موضوع اول آنکه بعید است در کشورهایی چون آمریکا و کانادا و بخصوص آمریکای شمالی چنین مبانی قدرت توسعه داشته باشند زیرا از لحاظ سیاسی ضریب نفوذ این موارد در این کشورها بسیار پایین است. موضوع دوم اینکه، مگر برای پروژه های صنعت ساخت چارچوبی ارائه شده؟ در کدام دانشگاه در آمریکا چارچوبی برای این موضوع آموزش داده میشود (حتی حرفی از PMBOK نیز در بسیاری از این دانشگاهها در زیر گرایش مدیریت ساخت به میان نمیاید)؟ مدیریت ساخت به جای آنکه وابسته به چارچوبها باشد، وابسته به محدوده های دانشی، تخصصها و روشهای اجرا و تحویل پروژه ها است (موضوعی که در اکثر این رویه ها و متدلوژیها مغفول مانده). در برخی پروژه ها BIM وجود داشته و برخی پروژه ها وجود ندارد. در برخی پروژه ها پایداری وجود داشته و برخی از مفهوم پایداری استفاده نمیکنند. برخی از پروژه ها از مهندسی ارزش استفاده میکنند و برخی استفاده نمیکنند. در بسیاری از سازمانهای بزرگ صنعت ساخت حتی مفهومی به نام دفتر مدیریت پروژه نیز وجود ندارد. مفهوم اجایل و مدیریت طرح در صنعت ساخت ادبیات متفاوتی دارد. به همین دلیل است که تمرکز در این صنعت بر روی تک حوزه ها و روشهای اجرای پروژه است. صنعتی سنتی که شاید اصلیترین مبانی ارائه شده، Standard of Practice; انجمن مدیریت ساخت آمریکا بوده، که آن نیز قصد ارائه چارچوب را ندارد، بلکه به محدوده های دانشی میپردازد که در قالب روشهای اجرای پروژه پیاده سازی میشوند. در حقیقت، بسیاری از متخصصان پروژه ها، بخصوص پروژه های صنعت ساخت همچنان بر این باور هستند که نیازی به وجود چارچوبهای از پیش تعیین شده نبوده و این سازمانها هستند که بر اساس شرایط و رویکردهای خود و با استفاده از تخصص بدست آمده باید اقدام به نگارش Best Practice های داخلی نمایند. قطعا این بحثها میتواند منجر به درک و تصمیم گیری بهتر مخاطبان گردد.
پاسخفردین رضائی
درود بر محمدرضا علویپور عزیزم، سپاسگزارم از مطالب بسیار جذابی که در سایت موسسه منتشر میکنید و قطعاً این موضوع به توسعه دانش مدیریت پروژه خواهد انجامید. ایراداتی را به استاندارد یا متدولوژی PRINCE2 وارد کردید و این ایرادات به رفرنسهایی ارجاع داده شد. لازم میدونم چند نکته را در مورد این مقاله و صحبتهایی که فرمودید عرض کنم: 1- اینکه ریشه و خاستگاه استاندارد PRINCE2 پروژههای IT بوده کاملاً صحیح است اما از زمانیکه OGC متولی این استاندارد شد رویکرد کمی تغییر کرد و سعی بر آن شد که این استاندارد در صنایع غیر IT مورد استفاده قرار گیرد و با بررسیهایی که بنده انجام دادهام در کشور انگلستان نه تنها در پروژههای IT بلکه در سایر صنایع هم کم و بیش از این متدولوژی استفاده میشود. 2- موضوعی را مطرح فرمودید در مورد Tailoring و نقدهایی را به این موضوع وارد کردید. دقیقاً یکی از ایراداتی که همواره به PRINCE2 وارد میشد همین Tailoring بود اما در نسخه آخر که در سال 2017 منتشر شد موسسه Axelos بسیار دقیق روی این مورد دست گذاشته و این موضوع را بیان میکند که دست شما برای Tailoring کاملاً هم باز نیست و باید یک حداقل الزاماتی در زمان Tailoring رعایت شود و این موضوع بسیاری از مسائلی که قبلاً مطرح میشد را حل کرده است. 3- موضعی مطرح شد مبنی بر اینکه در پروژههایی که میزان تغییرات در آن زیاد است متدولوژی PRINCE2 کارایی لازم را ندارد. یکی از اصول مطرح شده در استاندارد PRINCE2 کاملاً در راستای همین مساله مطرح شده است و آن مدیریت مبتنی بر مرحله است که بتوانیم به تغییرات بطور مناسب پاسخ دهیم و البته PRINCE2 در یکی از زمینهها کاملاً به این موضوع پرداخته است. بنابراین PRINCE2 کاملاً به موضوع تغییرات در پروژهها ورود کرده است و ساختار این متدولوژی دقیقاً بر اساس محیطهای با تغییرات بالا سازماندهی شده است. 4- رفرنسهای ذکر شده مربوط به قبل از انتشار نسخه آخر PRINCE2 هستند و مطمئناً شامل تغییرات وسیعی که در نسخه آخر لحاظ شده است نمیشوند. در نهایت برای شما و موسسه آرزوی موفقیت دارم.
پاسخپشتیبان
سپاس از شما که نظرتان را بیان کردید. مطلب زیر نوشته آقای دکتر در پاسخ به نظر شماست فردین عزیز سلام. در ابتدا از نظرت سپاسگزارم و باید اشاره کنم که نقدها به معنای نفی نقاط قوت نیست، بلکه به معنی باز کردن نگاههاست. درباره مواردی که بیان شد چند نکته حائز اهمیت است: این متدلوژی بیشتر در کشورهای اروپای غربی و انگلستان و البته استرالیا رایج بوده و محدودیتهایی برای توسعه آن وجود دارد. البته باید منتظر ماند و نتیجه تغییرات جدید را دید و اثربخشی این تغییرات را در آینده بیشتر تحلیل نمود. 2. دقیقا در متن به این موضوع اشاره شده است که Prince2 در بعد از آن نقدها به این موضوع پاسخ داده است. این موضوع نیز در سایت منتشر شده است PRINCE2 training material addresses these failures, blaming them on inappropriate tailoring of PRINCE2 to the project environment, and advocating for more PRINCE2 training for government project managers to solve the problem. در واقع اشاره شده که Prince2 این ضعفها را برطرف نموده و البته ضعف را متوجه خود دولتمردان نموده است. 3. موضوعی که درباره تغییرپذیری اشاره شده، نقدیست که از سوی متخصصان وجود. همچنان این موضوع در دنیا وجود دارد که نباید برای پروژه هایی که تغییر پذیری بالایی دارند به دنبال چارچوب گشت دارد (بسیاری از موسسات و انجمنهای فعال در صنعت ساخت اعتقاد دارند که نمیتوان چارچوبی برای این پروژه ها تعریف نمود). البته این نظر منتقدان است و قطعا طرفدارانی نیز دارد. 4. رفرنس شماره 1 که در متن اشاره شده برای سال 2017 بوده و متن بالایی که درج شده اقتباس شده از نسخه جدید Prince2 میباشد که در متن اشاره شده است. با آرزوی موفقیت
پاسخ