صنعت ساخت یکی از بزرگترین حوزههای اقتصادهای دنیاست که قدمت آن به حدود سه تا چهارهزار سال پیش بازمیگردد؛ انسان حتی پیش از شکلگیری تمدن بشری درگیر ساخت بوده است و این صنعت از دوران باستان تا به امروز دچار تحولات زیادی شده است. صنعتی پرچالش، پرریسک و البته پرسود، با قدمتی طولانی! اگرچه این صنعت در طی این سالیان قربانیان زیادی گرفته و با بالاترین نرخ ورشکستگی در بین تمامی صنایع، از ریسک زیادی برخوردار است، اما یکی از بزرگترین صنایع دنیا تلقی میگردد که در صورت ساماندهی مناسب میتواند منافع زیادی را به متخصصان و سازمانهای فعال در این صنعت برساند. برای بررسی این موضوع کافی است که سیر تحولی که در صنعت ساخت کشورهای پیشرفتهای از جمله آمریکا رخ داده است را بررسی نمایید. تحولی که مبنای اصلی آن آموزش بوده است.
از زمانی که شورای آمریکایی برای آموزش ساخت (ACCE) در سال ۱۹۷۴ تأسیس شد، آموزش در این صنعت شاهد تغییرات بسیار زیادی بوده است. اما چه تغییراتی؟
1. سیر تاریخی تحول در صنعت ساخت آمریکا
از سال ۱۹۷۴، آموزش در حوزه ساخت در کالجها و دانشگاههای ایالات متحده دستخوش تحولات قابلتوجهی شد و با نیازهای در حال تغییر صنعت و پیشرفت در شیوههای ساخت، فناوری و پایداری، سازگاری و تطابق پیدا نمود.
اگر ساخت را بهعنوان یک فرایند در نظر بگیریم، این فرآیند به اشکال مختلف برای قرنها در تاریخ بشریت وجود داشته است. همچنان که فرایند ساخت از نظر انواع مصالح، ابزار و تجهیزات مورداستفاده، فنیتر و تخصصیتر شد، نیاز به صنعتگران، سرپرستان، مدیران پروژه و مدیران اجرایی بامهارتهای تخصصی، بیشازپیش افزایش پیدا کرد.
اما پشت این توسعه، آموزش تخصصی قرار داشته است. آموزشهایی که باعث تحولات بزرگی در صنعت ساخت آمریکا شده است. از اینرو، این مقاله به بررسی تحولات مهم و کلیدی و تکامل آموزش در حوزه ساخت در چند دهه گذشته میپردازد و اقداماتی را که دانشگاهها در راستای آمادهسازی دانشجویان برای مشاغل موفق در صنعت ساخت انجام دادهاند، بررسی میکند. در این مقاله سیر تحول آموزش در صنعت ساخت را قبل از تأسیس شورای آمریکایی برای آموزش ساخت (ACCE) تا به امروز بررسی میکنیم. همچنین اشاره میکنیم که آموزش مدیریت ساخت در کشورمان از چه زمانی آغاز شده است.
1.1. آغاز مسیر تخصصیشدن صنعت ساخت در قرن بیستم
در نیمه اول قرن بیستم، پروژههای ساختمانی معمولاً به دست افرادی مدیریت میشد که تحصیلکرده رشتههای مهندسی و معماری بودند. بسیاری از کالجها و دانشگاههایی که برنامههای مدرک مهندسی عمران و معماری را ارائه میدادند، واحدهای مرتبط با ساخت و مدیریت ساخت را در دورههای آن زمان گنجانده بودند.
با پیچیدهتر شدن پروژههای ساخت و افزایش تعداد قوانین و مقررات محلی، ایالتی و فدرال، نیاز بیشتری به افراد آموزشدیده در مدیریت ساخت وجود داشت. قبل از جنگ جهانی دوم، برنامههای تحصیلی بسیار کمی در ساخت ارائه میشد. قدیمیترین آنها در دانشگاه فلوریدا در سال ۱۹۳۵ شروع شد. سایر برنامههای کالجها و دانشگاهها، پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد. بااینحال، صنعت به این برنامهها بهعنوان زیرگروه و شاخهای از برنامههای مهندسی نگاه میکرد. در اوایل دهه ۱۹۵۰، برخی از بخشهای صنعت و اساتید و مدرسان این حوزه تشخیص دادند که نیاز زیادی به افراد تحصیلکرده و متخصص در مدیریت ساخت وجود دارد.
در سال ۱۹۵۱، پروفسور F. H. Kellogg از گروه مهندسی عمران دانشگاه میسیسیپی، تغییر بزرگی را در برنامه درسی مهندسی عمران پیشنهاد کرد تا فارغالتحصیلان مهندسی را آماده کند تا فراتر از یک تکنسین ساخت عمل کنند. پروفسور Kellogg پیشنهاد کرد که تعدادی از دورههای پیشرفته طراحی، با موضوعات مدیریت ساختِ غنیتر و تخصصیتر، جایگزین شوند.
"برای کسانی که قصد کارکردن با مردم را دارند، بیشتر به آموزشهایی که نیاز به نوشتن و تفکر دارند، نیاز است، تا تصاویر، اعداد و نمادها." (Kellogg، 1951)
در سال ۱۹۵۵، کمیته آموزش ساخت انجمن پیمانکاران آمریکا (AGC) یک نظرسنجی از اعضای انجمن بهمنظور تعیین نیازهای آینده پیمانکاران برای مهندسان عمران انجام داد. تجزیهوتحلیل پاسخها در مورد انواع آموزشهای ارائه شده در دانشکده مهندسی نشان داد که ۴۵ درصد پیمانکاران ترجیح میدهند که بر آموزش مدیریت عمومی و ۵۷ درصد آنها ترجیح میدهند که بر برنامهریزی و بهرهبرداری از پروژههای ساخت تأکید شود. در این نظرسنجی تنها ۱۳ درصد از پیمانکاران اعلام کردند که آموزشهای طراحی مهندسی نیاز است. علاوه بر این، ۹۰ درصد پاسخها نشان دادند که اضافه کردن گزینه ساخت به رشته مهندسی عمران، باعث افزایش بکارگیری این مهندسان در مشاغل بیشتری از صنعت ساخت خواهد شد.
در سال ۱۹۶۱، نظرسنجی دیگری از اعضای پیمانکار AGC نشان داد که آنها خواهان تأکید بر مدیریت ساخت هستند. حتی آنها درخواست کردند که در صورت نیاز، طراحی پیشرفته سازه و برخی دورههای دیگر مهندسی حذف شوند و دورههای مدیریت ساخت جایگزین این دورهها گردند. باوجوداینکه این نظرسنجی فقط مربوط به آموزش مهندسی عمران بود و در عین اینکه پیمانکارانی که به نظرسنجی پاسخ دادند، احساس میکردند که «اساساً کارکرد مدیریتی ساخت بسیار پررنگ است»، همچنان اذعان داشتند که فردی با مدرک مهندسی را به نسبت یک مدیر عمومی، برای مدیریت پروژههای خود ترجیح میدهند! (کلینگر، ۱۹۶۱).
از اینرو و پس از بررسیهای اولیه، زیرگروه توسعه برنامههای درسی AGC در مارس ۱۹۶۷، اعلام کرد که یک کاندیدای مدیریت ارشد در هر حوزه از ساخت باید دارای تحصیلاتی باشد که به موارد زیر کمک نماید:
- درک انسانی برای کار با همه نوع افراد
- نظم و انضباط برای تفکر و استدلال منطقی
- توانایی فنی برای تجسم و حل مشکلات ساخت
- دانش مدیریتی برای اتخاذ تصمیمات صحیح و انتقال آنها
- تسهیلات برای ابلاغ واضح این تصمیمات
- مقام حرفهای برای ارائه رهبری پویا در صنعت ساخت
2.1. بهرسمیتشناختن ساخت بهعنوان یکرشته مجزا و تخصصی
در اوایل دهه ۱۹۷۰، کالجها و دانشگاهها شروع به تفکیک رشته ساخت بهعنوان یکرشته تخصصی، جدا از مهندسی عمران و معماری کردند. این تفکیک منجر به ایجاد برنامههای مدیریت ساخت تخصصی و مهندسی ساخت، ارائه آموزشها و مهارتهای تخصصی به دانشجویان در رویههای ساخت، مدیریت پروژه و حقوق ساخت شد. ارائه برنامههای مستقل، راه را برای رویکردی متمرکز و جامع به آموزش ساخت هموار کرد. نیاز به گواهینامه یا اعتبارسنجی برنامههای آموزشی نیز، منجر به تأسیس شورای آمریکایی آموزش ساخت (ACCE) شد.
در ۱۱ ژوئن ۱۹۷۴، جلسهای در کلرادو اسپرینگز، در مورد اعتباربخشی برنامههای درسی ساخت برگزار شد. در این کنفرانس، حاضران موافقت کردند که اعتباربخشی به آموزش عالی در ساخت، در عامالمنفعه بودن آن است. ممکن است ایجاد یک شورا یا نهاد مستقل، تنها راهکاری باشد که مدارس و دانشگاههای غیرمتمرکز و گروههای اعتبارسنجی بتوانند در یک صنعت متنوع و گوناگون، آزادانه و در جهت متحد کردن آموزش ساخت و منافع عمومی با یکدیگر همکاری داشته باشند. با در نظر گرفتن موارد فوق، هدف اصلی شورای آمریکا برای آموزش ساخت این بود که بخشهای مختلف صنعت ساخت، از پیمانکاری گرفته تا آموزش، کنار هم قرار بگیرند.
3.1. ادغام دانش و تجربه
از اواسط دهه ۱۹۷۰، دانشگاهها به طور فزایندهای بر اهمیت تجربه عملی در آموزش ساخت تأکید کردند. برنامههای آموزشی مشارکتی، کارآموزی و ارتباط با صنعت برای آمادهسازی دانشجویان برای دنیای واقعی ایجاد شدند. با کار بر روی پروژههای ساخت در کنار متخصصان صنعت، دانشجویان بینش و تجارب ارزشمندی در مورد پیچیدگیهای صنعت ساخت به دست میآورند، مهارتهای حل مسئله خود را افزایش میدهند و بهاینترتیب آنها برای الزامات موردنیاز صنعت ساخت آماده میشوند.
4.1. ادغام فناوری و نرمافزار
پیشرفت سریع فناوری تأثیر عمیقی بر صنعت ساخت گذاشته است و دانشگاهها برنامه درسی خود را برای بازتاب این تغییرات تطبیق دادهاند. امروزه استفاده از نرمافزارهای کاربردی مانند طراحی به کمک کامپیوتر (CAD)، مدلسازی اطلاعات ساخت (BIM) و نرمافزار مدیریت پروژه در برنامههای آموزش ساخت گنجانده شده است. دانشجویان یاد میگیرند که از این ابزارها برای افزایش کارایی، بالابردن دقت محاسبات و تقویت همکاری در پروژه استفاده کنند و برای تحول دیجیتال در صنعت ساخت آماده شوند.
5.1. تأکید بر ساخت پایدار
افزایش آگاهی از شیوههای پایدار در صنعت ساخت باعث شده که دانشگاهها آموزش پایداری را در برنامههای آموزشی خود بگنجانند. دورههای آموزشی در مورد اصول ساختمان سبز، سیستمهای انرژی تجدیدپذیر و مواد پایدار، دانش و مهارتهای موردنیاز برای رسیدگی به نگرانیهای زیستمحیطی در پروژههای ساختمانی را در اختیار دانشجویان قرار میدهد. این تمرکز بر ساخت پایدار با روندهای صنعت همسو میشود و فارغالتحصیلان را برای کمک به یک محیط پایدارتر آماده میکند.
6.1. مشارکتهای صنعتی
برای پر کردن شکاف بین دانشگاه و صنعت، دانشگاهها مشارکت قوی با شرکتهای ساخت، انجمنهای صنعتی و سازمانهای پروژه محور در این صنعت ایجاد کردهاند. این همکاریها کارشناسان صنعت را وارد ردهبندیشدهای درس میکند، دانشجویان را با روشهای مورداستفاده در صنعت آشنا میسازد و فرصتهای شبکهسازی میان این دو گروه را فراهم میکند.
آموزش ساخت در دانشگاهها و کالجها در ایالات متحده از زمان تأسیس ACCE در سال ۱۹۷۴ به طور قابلتوجهی تکاملیافته است و با نیازهای در حال تغییر صنعت سازگار شده و پیشرفتهای فناوری، پایداری و تجربه عملی را در بر میگیرد. دانشگاهها با بهرسمیتشناختن ساخت بهعنوان یکرشته متمایز، ادغام تجربه عملی، پذیرش فناوری، تأکید بر پایداری و تقویت مشارکتهای صنعتی، دانشجویان را برای موفقیت در مشاغل تخصصی در صنعت ساخت آماده کردهاند. همانطور که صنعت همچنان به تکامل خود ادامه میدهد، برنامههای آموزش ساخت باید پویا باقی بمانند، به طور مداوم با روندها و فن آوریهای نوظهور سازگار شوند و تغییر پیدا کنند، و اطمینان حاصل شود که فارغالتحصیلان به مهارتها و دانش موردنیاز آینده صنعت ساخت مجهز هستند.
شاید بتوان گفت که ادبیات و ساختار متفاوتی در کشور آمریکا برای مدیریت ساخت ایجاد شده است. ساختاری که علاوه بر بخش دانشگاهی، توسط انجمنها و تشکلهای مدیریت ساختی توسعه پیدا کرده است. پیشنهاد میکنیم جهت اطلاع از این تاریخچه، بخش مرتبط با تاریخچه مدیریت ساخت را مطالعه نمایید.
2. تاریخچه مدیریت ساخت در ایران
شاید بتوان دانشگاه علم و صنعت ایران را اولین دانشگاه کشور دانست که رشته مهندسی و مدیریت ساخت را در مقطع کارشناسی ارشد، در سال ۱۳۷۳ ارائه داد. اگرچه این رشته اکنون در دانشگاههای مختلفی ارائه میشود، اما شناخت کافی نسبت به ابعاد آن در کشور وجود ندارد و فاصلهای بین رشته مدیریت ساخت در کشورمان با سایر کشورها وجود دارد.
از سال 1397 بود که مؤسسه مهندسی و مدیریت ساخت علویپور (ACEMI) تاسیس شد و هماکنون بهعنوان بنیانگذار صنعت مدیریت ساخت تخصصی در ایران شناخته میشود. این مؤسسه تنها مؤسسه تخصصی مدیریت ساخت (CM) و مدیریت کسبوکار (CBM) در صنعت ساخت ایران است که به ارائه آموزشهای تخصصی مدیریت ساخت و کسبوکارهای صنعت ساخت بر اساس نقشههای راه میپردازد و توانسته نقشه راه مشخصی را با در نظر گرفتن اصول بینالمللی در کشورمان ارائه نماید.
[1] Chip Mansfield, Dr. John Schaufelberger, Steve Nellis. 2023. Evolution of Construction Education. www.acce-hq.org.
علی اصغر خسروی لرگانی
10 ماه پیش
سپاسگزارم از زحمات و انتشارِ مقاله ی خوبتان. سربلند باشید...
پاسخپشتیبان
10 ماه پیش
ممنون از شما که با این دقت نظر خودتان را اعلام میکنید. امیدواریم همیشه همینقدر پر انرژی باشید.
پاسخ