آیا حوزه ی مدیریت ساخت باید بر مبنای استانداردهای بین المللی استوار باشد و عمل کند یا باید با استفاده از تجارب بین المللی امکان بومی سازی مباحث رو داشته باشیم و به کار ببریم، بالاخص در زیست بوم کارکرد مدنظر ما (کشور ایران )؟ با توجه به اینکه در مدیریت، حوزه ی انسان شناسی (فرهنگ و حقوق و ...) بومی و زیستی پایه و اساس مبحث می باشد.
پاسخ سوالچکیده پاسخ صوتی:
- در دنیا مخصوصاً کشور آمریکا، انجمنها و تشکلات و مؤسسات مختلفی وجود دارد. یکی از وظایف اصلی آنها ارائه راهنما، استاندارد و best practice در بخشهای مختلف است که میتواند مربوط به مدیریت ساخت، مدیریت مالی و هزینه، مهارتهای نرم و خیلی از موضوعات مختلف دیگری که وجود دارد، باشد.
- صرفنظر از اینکه کدام یک از آنها مدلهای اعتبارسنجی مناسبتری ارائه کرده است، اغلب آنها این کار را بهصورت عمومی انجام میدهند و زمانی که بحث مطالعه موردی به میان میآید در پروژههای مختلف، کمی تخصصیتر میشود. اما هرچه از سطح کلانتر به سمت جزئیتر میرویم داخل کمپانیها یکسری راهنماها، استانداردها و best practiceهای خاص خودشان وجود دارد. مثلاً کمپانیهایی مانند shell، Arcadis و... که در ایجاد Best practiceها کمک کردند و حتی unifireنیز در حال استفاده از آنها است، تمامی آن کمپانیها در داخل مجموعه خودشان شاید best practiceهای متفاوتی داشته باشند. در واقع مباحث مربوط به تطبیق سازی هرچقدر در سطح اجرایی کمپانیها وارد میشویم نیاز به تطبیق سازی بیشتری وجود دارد و این موضوع هم فقط مربوط به ایران و آمریکا نیست و داخل سیستم شرکتها این اتفاق رخ میدهد. در واقع زمانی که بهصورت کلانتر نگاه میکنیم، زمانی که وارد ساختار کمپانی میشویم، قطعاً نیاز است که این تطبیق سازی بیشتر رخ دهد و تغییراتی داخل آن انجام شود. این موضوع در داخل کشور ایران نیز وجود دارد و لزوماً ارتباطی به مهارت سخت و نرم ندارد. این نکته درست است که یک بخش زیادی از آن قابلیت پیادهسازی دارد اما گاهی بعضی از نکات بر اساس شرایط باید تطبیق سازی شوند.
- برای مثال در بحث آنالیز تأخیرات یک بعد فنی وجود دارد و یک بعد حقوقی و قراردادی که در بعد حقوقی و قراردادی قطعاً به تطبیق سازی بیشتری در داخل کشور نیاز داریم. اما در مباحث فنی این موضوع کمتر است. برای مثال، تعریف مسیر بحرانی در همه جای دنیا به یکشکل است و نمیتوان آن را تغییر داد. اما از طرفی میتوان در زمان مالکیت شناوری که بعد حقوقی دارد و یا تأخیرات همزمان که هم جنبه قانونی و هم اجرایی دارد، این موارد با یکدیگر متفاوت هستند. شاید به لحاظ اجرایی، زبان مشترک نزدیکتری به یکدیگر داشته باشند اما به لحاظ قانونی شاید جنبه متفاوتی به خود بگیرند.
- در نتیجه زمانی که تطبیق سازی انجام میشود، نیاز است که در کنار تطبیق سازی، استانداردهای خاص کمپانی نیز تدوین شود که هرچه به سطوح پایینتر وارد میشود نیاز داریم که این تطبیق سازی انجام شود.
- حال سؤال اینجاست که مؤسسات، تشکلها و انجمنها به چه دلیلی به ارائه استانداردها و موارد دیگر میپردازند؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت که اگر سطح کلان وجود نداشته باشد، زیرساخت آن برای بحث تطبیق سازی به هیچ صورت ایجاد نمیشود. در واقع باید با سطح کلان آشنا بود و سپس بر اساس آن دستورالعمل داخل سیستم تطبیق سازی را انجام دهیم.
- بهطورکلی سطح کلان را میتوان یک راهنمای کلی دانست و در سطح جزئیات یک استاندارد و یا رویهای بر اساس ساختار خود پروژه و ساختار خود شرکت تدوین و ارائه میشود که در عمل اتفاق میافتد. پس قطعاً به این تطبیق سازی، نهتنها در سطح شرکتها، بلکه در سطح کلان نیاز است.
- علت اینکه ما اغلب این موارد را در مؤسسه آموزش میدهیم، این است که ذهن باز شود و با تمامی رویهها و روشها آشنایی لازم وجود داشته باشد (آشنایی با نقشه راه موسسه).
- در نقشه راه جامع مؤسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور، در سطح مهارتهای سخت (کارشناسی - اجرایی و ارشد - استراتژی) و در سطح مهارتهای نرم دورههای جامعی دیده شده است. همچنین به جهت آشنایی با دورهها و تاریخ برگزاری آنها میتوانید به بخش تقویم آموزشی موسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور مراجعه نمایید.
در دومین سمپوزیوم بینالمللی مدیریت ساخت (ICMS)، که حدود 1000 شرکتکننده از مهندسان، پیمانکاران، کارفرمایان، مشاوران، کارشناسان، مدیران، اساتید، مدرسان و مدیران عامل صنعت ساخت با هدف ایجاد بزرگترین اکوسیستم تخصصی در صنعت ساخت گرد هم میآیند، منتظر دیدار شما هستیم.