مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت (CBM)

مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت (CBM)

مدیریت کسب‌وکار، صرف‌نظر از صنعت، بر اصول و نکاتی استوار است که رعایت آن‌ها می‌تواند به موفقیت در هر حوزه‌ای کمک کند. با این حال، مدیریت در صنعت ساخت به دلیل ماهیت ویژه و ریسک‌های فراوان، چالش‌های خاص خود را دارد. در مقاله آیا مدیر پروژه می‌تواند تحلیلگر کسب‌وکار باشد؟ و تفاوت مدیریت پروژه و تحلیلگری کسب‌و‌کار به طور مفصل به تفکیک نقش مدیر پروژه و تحلیلگر کسب‌وکار اشاره کردیم. اکنون در این مقاله، ابتدا اصول کلیدی مدیریت کسب‌وکار در صنایع مختلف را مرور کرده و سپس به چالش‌های منحصربه‌فرد صنعت ساخت و راهکارهایی برای کاهش احتمال شکست و بهبود عملکرد در این حوزه می‌پردازیم. 

1. 10 نکته کلیدی در مدیریت کسب‌و‌کارها

مدیریت یک کسب‌وکار در هر صنعتی هرچند با چالش‌های منحصربه‌فردی روبه‌روست، اما شباهت‌های بسیاری با مدیریت کسب‌وکار در دیگر صنایع دارد. رهبران در اکثر صنایع نکات ارزشمندی ارائه داده‌اند که به‌کارگیری آن‌ها می‌تواند موفقیت را تضمین کند.

1.1. اهمیت انگیزه‌بخشی به کارکنان

لی یاکوکا:

«مدیریت چیزی نیست جز انگیزه‌بخشی به دیگران»

برای رشد یک شرکت، لازم است که کارکنان انگیزه داشته باشند و به چشم‌انداز و مسیر آن اعتقاد داشته باشند. ایجاد یک هدف مشترک که همه بتوانند برای رسیدن به آن تلاش کنند، نیروی محرکه‌ای اساسی است. همچنین به اشتراک گذاشتن موفقیت‌ها و قدردانی از تلاش‌های افراد می‌تواند انگیزه آن‌ها را دوچندان کند.

2.1. سیاست‌های کسب‌وکار برای کاهش عدم قطعیت

رونالد ریگان:

«خود را با بهترین افراد احاطه کنید، اختیارات را تفویض کنید و تا زمانی که سیاست‌های اتخاذ شده رعایت می‌شوند، مداخله نکنید.»

سیاست‌های کاری راهنمایی هستند که کسب‌وکار را در مسیر درست نگه می‌دارند. داشتن یک راهنما برای کارکنان و سیاست‌های مشخص، تصمیم‌گیری‌ها را سریع‌تر و موثرتر می‌کند.

3.1. کارکنان، ارزشمندترین دارایی شرکت

ریچارد برانسون:

«افراد را چنان آموزش دهید که بتوانند سازمان را ترک کنند؛ و با آن‌ها چنان رفتار کنید که نخواهند ترکتان کنند.»

بدون کارکنان مناسب، شرکت به جایی نخواهد رسید. ارزش‌گذاری به کارکنان و ایجاد فضایی که در آن احساس قدرت و اهمیت کنند، ضروری است. از فرصت‌های کوچک تا برنامه‌های بزرگ مانند فراهم‌کردن آموزش‌ها و قدردانی از کارکنان کوشا، همگی می‌تواند نشان‌دهنده اهمیت آن‌ها برای شرکت باشد.

4.1. بازاریابی موثر نیازمند شناخت عمیق مشتری است

پل کوکسن:

«بدون بازاریابی، کسب‌وکار از بین می‌رود.»

بازاریابی برای هر نوع کسب‌وکاری ضروری است و باید بر اساس نوع مشتری و بازار هدف تعیین شود. انتخاب روش‌های مناسب برای ارتباط با مشتری و بهره‌گیری از شبکه‌سازی و ایجاد روابط مستمر برای موفقیت بازاریابی ضروری است.

5.1. جریان نقدینگی، راز ماندگاری

مایکل دل:

«ما همیشه به سود و زیان توجه داریم، اما به جریان نقدینگی کم‌تر اهمیت می‌دهیم، در حالی که این موضوع یک موضوع حیاتی است.»

جریان نقدینگی مثبت برای رشد و ادامه حیات کسب‌وکارها اهمیت اساسی دارد. روش‌هایی مانند کاهش هزینه‌های غیرضروری و بهبود روش‌های دریافت مطالبات می‌تواند جریان نقدینگی را تقویت کند.

6.1. اتوماسیون و بهبود کارایی

بیل گیتس:

«اولین قانون در استفاده از فناوری این است که اگر اتوماسیون به عملیات کارآمد اعمال شود، کارایی را افزایش می‌دهد. در غیر این صورت، ناکارآمدی را تشدید می‌کند.»

اتوماسیون می‌تواند فرایندها را بهبود بخشد، اما تنها زمانی که فرایندهای کنونی کارآمد باشند. ابتدا باید ضعف‌های سیستم شناسایی و اصلاح شوند و سپس به سراغ اتوماسیون رفت.

7.1. مدیریت ریسک

مایکل پورتر:

«ریسک عملکرد استراتژی در شرایط نامطلوب است.»

ریسک همیشه وجود دارد و نمی‌توان آن را حذف کرد، اما می‌توان آن را مدیریت کرد. از بیمه‌ها و شروط قراردادی استفاده کنید تا اثرات ریسک کاهش یابد.

8.1. حسابداری صحیح و تصمیم‌گیری بهتر

وارن بافت:

«حسابداری زبان تجارت است.»

داشتن حسابداری دقیق برای پی‌بردن به وضعیت واقعی کسب‌وکار ضروری است. گزارش‌های مالی و بررسی‌های دقیق به تصمیم‌گیری‌های آگاهانه کمک می‌کنند.

9.1. استفاده هوشمندانه از منابع مالی

پیتر دراکر:

«کسب‌وکار به طور ساده تعریف می‌شود: استفاده از سرمایه دیگران.»

تأمین مالی هوشمندانه می‌تواند موجب رشد کسب‌وکار شود و جریان نقدینگی را حفظ کند. استفاده از اعتبارات مالی برای خرید تجهیزات یا تأمین مالی پروژه‌ها از جمله روش‌های مناسب است.

10.1. سود، نتیجه است نه دلیل

هنری فورد:

«یک کسب‌وکار باید با سودآوری اداره شود، وگرنه از بین می‌رود. اما اگر کسی بخواهد یک کسب‌وکار را تنها به‌خاطر سود اداره کند، آن کسب‌وکار نیز محکوم به نابودی است؛ زیرا دیگر دلیلی برای وجود خود نخواهد داشت.»

توجه صرف به سود کوتاه‌مدت می‌تواند به زیان شرکت باشد. شرکت‌ها باید دلایل و اهداف معناداری داشته باشند که به رشد و پایداری طولانی‌مدت منجر شود.

حال با نکات کلیدی در پایداری کسب‌وکارها آشنا شدیم؛ اما باید بدانیم کسب‌وکارها در صنایع مختلف با چالش‌ها و ریسک‌های مختلفی مواجه‌اند. در این بخش به شکل تخصصی به مدیریت کسب‌وکارها در صنعت ساخت می‌پردازیم.

2. مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت

فرایند ساخت شامل هماهنگ‌سازی مصالح، نیروی انسانی و تجهیزات در محل پروژه برای ساخت پروژه‌ای است که نیازهای کارفرما را برآورده کند. این پروژه‌ها می‌توانند از یک ساختمان کوچک تا پروژه‌های پیچیده؛ مانند فرودگاه‌های منطقه‌ای یا سیستم‌های حمل‌ونقل بزرگ متغیر باشند. چالش‌های مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت شامل موارد زیر است:
- اطمینان از اینکه درآمد حاصل از فعالیت‌های ساخت بیشتر از هزینه انجام کار باشد
- اطمینان از وجود تقاضای کافی برای خدمات شرکت
- اطمینان از وجود منابع مالی کافی برای تأمین مالی پروژه‌های ساخت تا زمان بازپرداخت هزینه‌ها توسط کارفرمایان
- داشتن نیروی کار ماهر و باانگیزه به‌اندازه کافی برای برآورده‌کردن نیازهای پیش‌بینی‌شده
- کنترل هزینه‌های بالاسری شرکت به‌نحوی‌که با حجم کار پیش‌بینی‌شده سازگار باشد
صنعت ساخت صنعتی به‌شدت رقابتی است و شامل شرکت‌هایی با ابعاد مختلف است از شرکت‌هایی با کمتر از ده کارمند تا شرکت‌هایی با بیش از ده‌ها هزار نیرو. به دلیل تنوع زیاد در نوع و اندازه پروژه‌ها و همچنین تفاوت در تخصص و اندازه شرکت‌ها، بیشتر شرکت‌ها به بخش‌های خاصی از بازار، مانند پروژه‌های ساختمانی (مسکونی، تجاری)، پروژه‌های زیر ساختی (راه‌سازی، سدسازی)، پروژه‌های صنعتی و... وارد می‌شوند. هر بخش از بازار چالش‌های فنی خاص خود را دارد، اما همه بخش‌ها سه وظیفه اصلی دارند:
- گرفتن پروژه‌ها
- انجام پروژه‌ها
- محاسبه نتایج کار
به‌عبارت‌دیگر، عملکردهای کلیدی شامل (1) برآورد و فروش، (2) عملیات ساخت و (3) امور اداری که شامل مالی و حسابداری است، می‌شود. این سه عملکرد، هرچند جداگانه و متمایز، اما در اهمیت برابرند. برای مدیریت مناسب و موثر، باید این عملکردها را به‌صورت جداگانه تحلیل کرده و برای هر کدام زمان و انرژی اختصاص داد. باید یک فرد کلیدی برای هر یک از این سه وظیفه مسئولیت مستقیم داشته باشد. در شرکت‌های کوچک، معمولاً یک نفر مسئول عملیات و فردی دیگر مسئول حسابداری است. حتی گاهی یک نفر تمامی این سه وظیفه را به عهده می‌گیرد؛ اما این عملکردها همچنان باید متمایز باقی بمانند و مسئولیت‌ها باید مشخص و شناخته شده باشند.

برخی ممکن است یک عملکرد خاص را مهم‌تر بدانند، اما نادیده‌گرفتن هر کدام از این سه عملکرد به معنی پذیرفتن خطر شکست است. این عملکردها برای موفقیت به یک اندازه ضروری هستند.

موفقیت یک کسب‌وکار در صنعت ساخت با اجتناب از شکست آغاز می‌شود. درک دلایل شکست شرکت‌های این صنعت بهترین راه برای جلوگیری از ضررهای غیرضروری است. تحقیق و حل مسائل صدها شرکت که دچار شکست شده‌اند، مجموعه‌ای ارزشمند از دانش در این زمینه را فراهم آورده است. رویدادها و تصمیماتی که منجر به شکست یک کسب‌وکار در صنعت ساخت می‌شوند، قابل‌ طبقه‌بندی و اندازه‌گیری هستند تا بتوان رایج‌ترین علل اصلی را مشخص کرد.

1.2. دلایل شکست سازمان‌ها

صنعت ساخت، کسب‌وکاری پرخطر است. حدود نیمی از شرکت‌های این صنعت در ایالات متحده پیش از آنکه به ده سال فعالیت برسند، ورشکست می‌شوند. تنها شرکت‌های اینترنتی و صنعت خدمات غذایی نرخ ورشکستگی بالاتری نسبت به صنعت ساخت دارند. این صنعت سالانه حدود 10 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می‌دهد. صنعت ساخت به طور گسترده‌ای متشکل از تعداد زیادی شرکت است و برخلاف تولید، نیاز به سرمایه‌گذاری اولیه زیادی برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار ندارد. بااین‌حال، داشتن منابع مالی کافی برای انجام تعهدات مالی ضروری است.

تصمیمات مدیریتی شاید مهم‌ترین عامل تعیین‌کننده موفقیت یا شکست یک کسب‌وکار باشد. بااین‌حال، بسیاری از متخصصان بر این باورند که شرکت آن‌ها به دلایلی مانند مشکلات نیروی کار، شرایط آب‌وهوایی، تورم، نرخ بهره، هزینه تجهیزات، انقباض یا کاهش بازار، یا حتی بدشانسی دچار ضرر یا شکست می‌شود. هیچ‌یک از این عوامل به‌تنهایی علت اصلی شکست سازمان‌ها نیستند. این عوامل هنگامی که یک تصمیم مدیریتی ضعیف اتخاذ می‌شود، به طور قابل‌توجهی به مشکلات مالی دامن می‌زنند، اما علت‌های اصلی شکست محسوب نمی‌شوند. شکست معمولاً نتیجه عواملی نیست که مدیریت بر آن‌ها کنترلی ندارد. رهبری شرکت مسئول ساختاردهی به شرکتی است که انعطاف‌پذیر بوده و بتواند در برابر نوسانات شرایط نیروی کار و بازار، هزینه تجهیزات و تأمین مالی و سایر عوامل مقاومت کند. علاوه بر این، رهبری نقش مهمی در اتخاذ تصمیماتی دارد که شرکت را بی‌دلیل در معرض چنین نوسانات و ریسک‌هایی قرار ندهد.

حتی اگر یک شرکت موفق باشد، مدیریت نمی‌تواند محافظت خود را کنار بگذارد. رشد یا حتی عملیات جاری شامل تغییراتی است که ریسک‌هایی با خود به همراه دارد؛ بنابراین موفقیت درگذشته نشانه‌ای از موفقیت در آینده نیست. هنگامی که یک شرکت گسترش می‌یابد، پروژه‌های بزرگ‌تر را به عهده می‌گیرد یا به پروژه‌های مختلف در مناطق دیگر روی می‌آورد، این اقدامات نیازمند تصمیمات مدیریتی خوب برای کاهش ریسک‌های ذاتی چنین تغییراتی است. یک شرکت ممکن است وضعیت خوبی داشته باشد یا حتی بسیار موفق باشد؛ اما استرس سازمانی ناشی از رشد یا تغییر می‌تواند نقاط ضعف را به مشکلات جدی تبدیل کند. تغییر باید مدیریت شود تا ریسک کنترل شود.

بسیاری از شرکت‌های فعال در صنعت ساخت به دلیل یک عامل واحد یا یک رویداد ناگهانی و فاجعه‌آمیز ورشکست نمی‌شوند. ممکن است یک عامل غالب باشد، اما عدم رسیدگی به چندین عامل مرتبط در طول زمان معمولاً علت اصلی شکست کسب‌وکار است. علل اصلی شکست را می‌توان به دودسته تقسیم کرد: مشکلات خارج از سازمان و مشکلات داخلی سازمان (در مقاله دلایل شکست سازمان‌ها در صنعت ساخت نیز به مهم‌ترین دلایل شکست سازمان‌ها پرداخته شده است).

1.1.2. مشکلات خارج از سازمان

مهم‌ترین مشکلات خارجی که منجر به شکست کسب‌وکارهای این صنعت می‌شوند شامل موارد زیر می‌باشند:
- رکود اقتصادی طولانی‌مدت
- ازدست‌دادن یک کارفرمای مهم و استراتژیک
- فضای رقابتی جدید
- کمبود نیروی کار ماهر.
رکود باعث کاهش فعالیت‌های ساخت می‌شود و شرکت‌های بیشتری برای کارهای موجود رقابت می‌کنند. این رقابت شدید معمولاً به کاهش حاشیه سود و خطر اقتصادی برای شرکت‌های برنده منجر می‌شود. ازدست‌دادن یک کارفرمای مهم و استراتژیک می‌تواند فشار مالی جدی بر شرکت وارد کند. فضای رقابتی جدید نیز تهدیداتی برای شرکت‌ها به همراه دارد، به‌خصوص اگر اندازه بازار در حال افزایش نباشد. بدون نیروی کار ماهر کافی، شرکت‌ها قادر به تولید کار باکیفیت نخواهند بود و این موضوع می‌تواند باعث ازدست‌رفتن اعتبار و به دنبال آن ازدست‌دادن کارفرمایان شود.

2.1.2. مشکلات داخلی سازمان

علت‌های اصلی شکست شرکت‌های صنعت ساخت عمدتاً به مشکلات داخلی مربوط می‌شود که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

- مسائل مربوط به برنامه‌ریزی استراتژیک

تلاش برای افزایش حجم کار: برای بسیاری از افراد در صنعت ساخت، حجم کار معیار موفقیت است. درحالی‌که این می‌تواند نشان‌دهنده اهمیت شرکت در بازار باشد؛ اما سودآوری معیار مهم‌تری برای سنجش موفقیت است. عدم افزایش سودآوری همراه با افزایش حجم کار، بقای اقتصادی شرکت‌های صنعت ساخت را در معرض خطر قرار می‌دهد.

نبود برنامه جامع کسب‌وکار: شرکت‌های صنعت ساخت اغلب برنامه‌های تجاری جامعی که تصمیمات کسب‌وکار آن‌ها را هدایت کند ندارند. برنامه‌ریزی تجاری نیازمند درک بازار، چگونگی تصمیم‌گیری‌های مربوط به تأمین پروژه‌ها و شناخت مزیت‌های رقابتی شرکت است. این دانش برای انتخاب خدماتی که ارائه می‌شوند، انتخاب منطقه و تمرکز بازار و انتخاب افراد و تجهیزاتی که نیاز است ضروری است. علاوه بر درک بازار، رهبران شرکت‌های صنعت ساخت باید وضعیت مالی شرکت خود را نیز درک کرده و استراتژی‌هایی برای موفقیت مالی تدوین کنند.

تنوع در پروژه‌های ناآشنا: ورود به پروژه‌هایی که شرکت با آن‌ها آشنایی ندارد خطر بالایی دارد، زیرا ممکن است تأمین‌کنندگان و پیمانکاران مناسب ناشناخته باشند و نیازهای فنی پروژه از سطح تخصص کارکنان مدیریت پروژه فراتر برود. در نتیجه، هزینه‌ها ممکن است کمتر از واقع برآورد شوند و پروژه‌ها غیرسودآور شوند. به همین ترتیب، ورود به پروژه‌هایی با روش‌های قرارداد ناآشنا (مانند طراحی - اجرا)، معمولاً باعث خطرات مالی زیادی برای شرکت می‌شود.

ورود به مناطق جغرافیایی ناآشنا: ورود به منطقه ناآشنا ریسک زیادی برای شرکت به همراه دارد. کارفرمایان، تأمین‌کنندگان و پیمانکاران جزء ممکن است ناشناخته باشند. اگر بازار جدید در فاصله زیادی از منطقه عملیاتی معمول شرکت باشد، امکان تقویت تیم مدیریت پروژه با دیگر منابع شرکت وجود نخواهد داشت و فشار بیشتری بر تیم مدیریت پروژه وارد می‌شود.

کمبود بلوغ مدیریتی: شرکت‌های صنعت ساخت اغلب توسط یک یا دو نفر تأسیس می‌شوند. با رشد شرکت، سیستم مدیریتی آن باید به‌اندازه کافی توسعه یابد تا بتواند محدوده کاری افزایش‌یافته را پوشش دهد. با افزایش محدوده کاری مدیران بیشتری باید به کار گرفته شوند و بنیان‌گذاران باید برخی اختیارات تصمیم‌گیری را به دیگران واگذار کنند. ادامه تمرکز همه تصمیم‌گیری‌ها در یک یا دو نفر باعث کاهش توانایی در واکنش به شرایط متغیر کسب‌وکار می‌شود.

- مسائل مربوط به اجرای استراتژی و کنترل

افزایش اندازه پروژه: افزایش غیرواقعی در اندازه پروژه می‌تواند به مشکلات مالی منجر شود. اندازه پروژه نسبت به توانایی‌های شرکت ممکن است مشکلات مالی جدی ایجاد کند. یک پروژه بزرگ غیرسودآور تأثیر منفی بیشتری نسبت به یک پروژه کوچک غیرسودآور خواهد داشت. پروژه‌های بزرگ ممکن است توانایی‌های مدیریتی را تحت‌فشار قرار دهند، شرکت را در معرض ریسک بالاتری قرار دهند و نیاز به سرمایه بیشتری برای تأمین جریان نقدینگی داشته باشند.

ازدست‌دادن غیرمنتظره پرسنل کلیدی: ازدست‌دادن غیرمنتظره پرسنل کلیدی می‌تواند فشار زیادی به شرکت‌های ساخت به‌ویژه شرکت‌های کوچک، وارد کند. این ازدست‌دادن ممکن است به دلیل مرگ، بیماری یا استعفا باشد. ازدست‌دادن غیرمنتظره دانش مدیریتی یا فنی ممکن است مدت‌زمان زیادی برای جبران نیاز داشته باشد و شرکت‌های کوچک را در معرض خطر بزرگی قرار دهد.

مهارت‌های ضعیف در برآورد هزینه‌ها: برای اطمینان از اینکه یک شرکت به‌عنوان یک کسب‌وکار سودآور باقی می‌ماند، مدیران شرکت‌های ساخت باید هزینه‌های پیش‌بینی‌شده و ریسک‌های هر پروژه را درک کرده و قیمت کار را در سطحی تعیین کنند که همه هزینه‌ها را پوشش داده و سودی را فراهم کند.
 به دلیل برخی شرایط نامطلوب، ممکن است پروژه سود مورد انتظار را تأمین نکند، اما مدیران شرکت‌های ساخت نباید حجم کار را به بهای سودآوری دنبال کنند. این به این معناست که پیشنهادات و برآوردهای هزینه نباید تنها برای افزایش حجم کاری شرکت کاهش یابد، زیرا با افزایش حجم کار، شرکت ریسک بیشتری را متحمل می‌شود.

کنترل ناکافی تجهیزات: هزینه مالکیت و بهره‌برداری از تجهیزات بخش قابل‌توجهی از کسب‌وکار صنعت ساخت است. کنترل هزینه‌های تجهیزات شامل مدیریت تجهیزات تحت مالکیت شرکت یا تجهیزات اجاره شده توسط شرکت می‌باشد. سرمایه‌گذاری بیش از حد منابع مالی شرکت در تجهیزات می‌تواند توانایی آن را برای تأمین نیازهای جریان نقدینگی کاهش دهد. تجهیزات بلا استفاده نشان‌دهنده هزینه‌های اضافی هستند که باید از آن‌ها اجتناب شود. تجهیزات باید مورداستفاده قرار گیرند و توانایی بازگشت هزینه خود را داشته باشند در غیر این صورت به شرکت اجاره‌دهنده بازگردانده یا فروخته شوند.

ارتباطات داخلی ضعیف: ارتباطات ضعیف داخلی بین محل‌های پروژه و دفتر مرکزی مشکل بسیاری از شرکت‌های صنعت ساخت است. ارتباطات ضعیف باعث می‌شود هشدارهای مشکلات اجرایی پروژه یا مشکلات مالی به‌خوبی منتقل نشوند. در بیشتر موارد، تنها یک یا دو پروژه فاجعه‌بار کافی است تا یک شرکت را به نابودی بکشاند. هشدار زودهنگام برای اتخاذ اقدامات اصلاحی به‌موقع ضروری است.

- مسائل مدیریت مالی

استفاده ضعیف از سیستم‌های حسابداری: تعدادی از شکست‌های پیمانکاران به دلیل شیوه‌های ضعیف حسابداری یا عدم بررسی گزارش‌های حسابداری برای تعیین وضعیت مالی پروژه‌ها است. تأخیر در پرداخت کارفرما اغلب به جریان نقدینگی ناکافی منجر می‌شود. اگر از ترازنامه، صورت سود و زیان و گزارش‌های هزینه پروژه فعلی استفاده نشود، مدیران ممکن است نتوانند مشکلات مالی را تا زمانی که برای اقدامات اصلاحی دیر نشده شناسایی کنند. در مقاله راهنمای حسابداری برای شرکت‌های پیمانکاری به تفاوت حسابداری کسب‌وکارهای صنعت ساخت با دیگر صنایع اشاره شده است.

بدهی بیش از حد: نیازهای جریان نقدینگی باید یا از منابع داخلی یا از بدهی تأمین شود. برخی پیمانکاران برای جبران کمبود سرمایه‌گذاری یا سهام کسب‌وکار به بدهی متکی هستند. بدهی بیش از حد می‌تواند فشار زیادی بر درآمد وارد کند، به‌طوری‌که منابع سرمایه‌ای شرکت رشد نکنند یا حتی کاهش یابند. هزینه‌های وام باید در بالاسری سازمان لحاظ شوند و از طرفی با افزایش بالاسری ممکن است توانایی رقابت در بازارهای رقابتی را از دست بدهد.

2.2. استراتژی‌هایی برای به‌حداقل‌رساندن ریسک شکست کسب‌وکار

برای به‌حداقل‌رساندن احتمال شکست کسب‌وکار، صاحبان و رهبران شرکت‌های صنعت ساخت باید استراتژی‌های زیر را اتخاذ کنند:

1.2.2. استراتژی‌های برنامه‌ریزی

تدوین برنامه‌های جامع کسب‌وکار و ارتباط اهداف و مقاصد شرکت با تمام کارکنان: برای اینکه یک شرکت موفق باشد، همه کارکنان باید ارزش‌های شرکت، جهت‌گیری رهبران شرکت برای آینده و نقش خود در موفقیت شرکت را درک کنند. برنامه کسب‌وکار ابزاری را فراهم می‌کند که برای ارزیابی موقعیت فعلی شرکت و ایجاد چشم‌اندازی از اهدافی که شرکت می‌خواهد به آن دست یابد، نقش مهمی دارد. علاوه بر هدف‌های قابل‌دستیابی، برنامه باید شامل برنامه‌های عملیاتی مشخصی باشد که توسط بخش‌های مختلف شرکت اجرا می‌شود تا به اهداف تجاری برسد.

2.2.2. استراتژی‌های کاهش ریسک ورود به مناطق جغرافیایی جدید

آزمایش منطقه جدید با یک پروژه کوچک یا با همکاری کارفرمای آشنا: ورود به یک منطقه جدید با ریسک‌های قابل‌توجهی همراه است، زیرا کارفرمایان، تأمین‌کنندگان و پیمانکاران جزء معمولاً ناشناخته هستند. برای کاهش ریسک، بهتر است چند پروژه کوچک اجرا شود تا محیط را بهتر بشناسید یا با همکاری کارفرمای آشنا وارد بازار شوید.

3.2.2. استراتژی‌های کنترل و پیاده‌سازی برنامه‌ها

توسعه سیستم‌های مدیریت داخلی: این سیستم‌ها باید وضعیت تمام پروژه‌ها را رصد کنند و هشدارهای اولیه‌ای درباره مناطق مشکل‌دار ارائه دهند. برقراری ارتباطات مؤثر بین دفاتر پروژه و رهبری شرکت ضروری است. رهبران شرکت باید به طور منظم از کارگاه‌های پروژه بازدید کنند تا از مسائل جاری مطلع شوند.

برقراری روابط بلندمدت و استراتژیک: برقراری روابط بلندمدت با بانکداران، نمایندگان بیمه و وکلا می‌توانند نقش مهمی در ارائه مشاوره داشته باشند. رهبران شرکت باید روابط پایدار با این افراد برقرار کنند، زیرا تجربه آن‌ها می‌تواند به کاهش ریسک پروژه و بهبود فرایندهای کسب‌وکار کمک کند.

افزایش تدریجی اندازه پروژه‌ها: تنها یک پروژه بزرگ‌تر در هر زمان پذیرفته شود. پس از تکمیل پروژه بزرگ اول و ارزیابی آن، پروژه بعدی انتخاب شود. ریسک یک پروژه معمولاً به‌اندازه و پیچیدگی آن بستگی دارد. اگر اندازه معمول پروژه‌ها ۵ میلیون دلار بوده، بهتر است پروژه‌ای باارزش ۷ میلیون دلار را دنبال کنید تا پروژه‌ای ۱۵ میلیون‌دلاری، تا مطمئن شوید سیستم‌ها و تخصص مدیریتی شرکت برای پروژه‌های بزرگ‌تر تقویت شده است.

4.2.2. استراتژی‌های مدیریت مالی

انتخاب اندازه پروژه بر اساس اندازه شرکت و منابع مالی و انسانی: هیچ‌گاه نباید بیش از ۳۰ درصد از منابع شرکت در یک پروژه واحد سرمایه‌گذاری شود. تنوع در پروژه‌های مختلف برای کاهش ریسک ضروری است. موفقیت در صنعت ساخت به درک ریسک‌های موجود در هر پروژه و توسعه برنامه‌های مدیریت این ریسک‌ها بستگی دارد. همه پروژه‌ها موفق نیستند و گاهی اوقات اوضاع طبق انتظار پیش نمی‌رود و شرکت متحمل زیان می‌شود. برای کاهش احتمال شکست مالی در صورت عدم سودآوری یک پروژه، شرکت باید پروژه‌های متعددی را انجام دهد، به شرطی که توان مدیریتی کافی برای نظارت بر پروژه‌ها داشته باشد.

درک هزینه‌های کسب‌وکار و قیمت‌گذاری مناسب خدمات: مهم است که رهبران شرکت هزینه‌های انجام کسب‌وکار را درک کنند و همه هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم شرکت را در نظر بگیرند. خدمات باید به‌گونه‌ای قیمت‌گذاری شوند که تمامی هزینه‌های پیش‌بینی شده را پوشش دهند و سود معقولی را فراهم کنند. در غیر این صورت، شرکت به‌سرعت با مشکل نقدینگی و بحران مالی مواجه خواهد شد.

تهیه بودجه جریان نقدینگی ماهانه: رهبران شرکت باید نیازهای مالی خود را درک کنند تا از توانایی خود برای برآورده‌کردن تعهدات مالی مطمئن باشند. در بیشتر موارد، کار ساخت ابتدا توسط شرکت پیمانکار تأمین مالی می‌شود و فاکتور یا صورت‌حساب برای کارفرما پروژه ارسال می‌شود. این درخواست برای پرداخت معمولاً به‌صورت ماهانه برای هر پروژه ارائه می‌شود. برای هر پروژه، تحلیل جریان نقدینگی و تهیه بودجه جریان نقدینگی لازم است (در دوره مدیریت یکپارچه مالی، حسابداری و هزینه در پروژه و سازمان‌های پروژه محور مفصلاً به آموزش مدیریت حسابداری، مدیریت هزینه و مدیریت مالی در سازمان‌های صنعت ساخت پرداخته شده است).

مدیریت هزینه‌های عمومی شرکت: هزینه‌های عمومی شرکت باید در ابتدای هر سال بر اساس آنچه که قابل‌تامین مالی برای حجم کار پیش‌بینی‌شده است، تعیین شود. اگر حجم کار مورد انتظار محقق نشود، بودجه هزینه‌های عمومی باید به طور متناسب کاهش یابد تا شرکت با مشکلات مالی مواجه نشود.

تأمین مالی خرید تجهیزات از طریق بدهی: تجهیزات سرمایه‌ای باید با استفاده از استراتژی اجاره به مالکیت یا وام‌های تجهیزاتی خریداری شوند. هدف این است که هر مورد تجهیزات در هر سال بیشتر از هزینه پرداخت وام یا اجاره درآمدزایی کند. این کار منابع مالی شرکت را برای تأمین مالی نیازهای نقدینگی حفظ می‌کند.

جمع‌بندی

صنعت ساخت به دلیل پیچیدگی‌ها و رقابت شدید، با چالش‌های بی‌شماری روبروست و شرکت‌ها برای بقا و رشد نیازمند مدیریت هوشمندانه، برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت ریسک هستند. شناخت عوامل اصلی شکست، مدیریت منابع مالی، افزایش بهره‌وری و اتکا به برنامه‌های استراتژیک از جمله راهکارهایی است که می‌تواند به پایداری و موفقیت کسب‌وکارهای این صنعت کمک کند. رعایت این اصول می‌تواند خطرات را کاهش داده و شرکت‌ها را به‌سوی ثبات و سودآوری هدایت کند.


جایگاه این مبانی در موسسه ACEMI

در نقشه راه جامع مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت که برای اولین بار در کشور توسط موسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور و بر اساس استانداردها، رویه‌ها و Best Practiceهایی که برای ‌Construction Business Management ارائه شده، تدوین گردیده است. این موسسه همچنین برای اولین‌بار در کشور اقدام به برگزاری دوره‌ای تحت عنوان "مدیریت کسب‌و‌کار در صنعت ساخت (Construction Business Management)" با استفاده از استانداردها و درس آموخته‌های بین‌المللی نموده است. در این دوره جامع مدیران ارشد، مدیران عامل و مدیران و مشاوران کسب‌و‌کار موارد زیر را گام‌به‌گام خواهند آموخت:
1. ویژگی‌های اساسی برای ورود به صنعت ساخت (اصول بنیادین)
2. مدیریت کسب‌و‌کار در صنعت ساخت
3. ارزیابی کسب‌و‌کار در صنعت ساخت
4. سازمان‌دهی کسب‌و‌کار در صنعت ساخت
5. توسعه کسب‌و‌کار در صنعت ساخت


در این مقاله به سؤالات زیر پاسخ داده شده است

1. چه تفاوت‌هایی میان مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت و سایر صنایع وجود دارد؟
2. مهم‌ترین چالش‌های مدیریت کسب‌وکار در صنعت ساخت کدام‌اند؟
3. مهم‌ترین عوامل خارجی که منجر به شکست شرکت‌های صنعت ساخت می‌شوند، کدام‌اند؟
4. مشکلات داخلی رایج در سازمان‌های فعال صنعت ساخت کدام‌اند و چگونه باعث شکست سازمان می‌شوند؟
5. برای به‌حداقل‌رساندن ریسک شکست کسب‌وکارها چه استراتژی‌هایی باید اتخاذ گردد؟


[1] 10 Keys to Construction Business Management; Tom Scalisi.
[2] Construction Business Management (2008); John E. Schaufelberger.
[3] The Secrets to Construction Business Success - T. C. Schleifer, M. El Asmar;


نظرات
هنوز نظری ثبت نشده است.
برای ثبت نظر ابتدا وارد پروفایل کاربری خود شوید.

در بزرگترین و تخصصی‎‎‎‎‎‎‎ترین رویداد مدیریت ساخت کشور
منتظر دیدار شما هستیم!

در دومین سمپوزیوم بین‌المللی مدیریت ساخت (ICMS)، که حدود 1000 شرکت‌کننده از مهندسان، پیمانکاران، کارفرمایان، مشاوران، کارشناسان، مدیران، اساتید، مدرسان و مدیران عامل صنعت ساخت با هدف ایجاد بزرگ‌ترین اکوسیستم تخصصی در صنعت ساخت گرد هم می‌آیند، منتظر دیدار شما هستیم.

ارتباط با موسسه
info@dralavipour.com
ساعات کار

شنبه الی چهارشنبه: ۱۷-۹ و پنجشنبه ۱۲-۸