1. طرح مسئله
تا به حال پیش آمده که بعد از مدتی بحث، متوجه شوید اختلاف بین شما و طرف مقابلتان، برمیگردد به تعریفهای متفاوتتان از واژگان؟ این اختلاف بیشتر بر سر چه جنس از واژگانی بوده است؟ اختلاف بیشتر بر سر امر عینی (Objective) بوده است، مثل ماشین، ترمز، صندلی؛ یا بر سر امر ذهنی (Subjective) مثل راحتی، پرستیژ، ایمنی؟
الف- آیا تا به حال به متنهایی برخوردهاید که واژهای را با تعریفی متفاوت از آنچه در ذهن داشته باشید به کار برده باشد؟ یا جایی معنای عرفی واژه با آنچه در متون تخصصی به کار میرود، تفاوت کند؟
ب- چرا در برخی متنها، ریسک معنای اتفاقات منفی دارد و برای وقایعی با تاثیر مثبت از واژهٔ دیگری استفاده میشود، ولی در برخی متنهای دیگر، ریسک به نوعی تعریف میشود که دربرگیرندهٔ هر دو وضعیت باشد؟
پ- فرق بین replan و reschedule چیست؟
ت- چرا لغت ambiguity در متون مدیریت پروژه معنای «ابهام» دارد، اما در بسترهای دیگر این مفهوم را به «ایهام» ترجمه میکنند و در عوض vagueness را به معنای ابهام به کار میبرند؟
ث- قرارداد الحاقی، یعنی قراردادی که به عنوان الحاقیه اضافه شده به قرارداد اصلی، یا قراردادی که طرفین قرارداد به آن ملحق شدهاند؟
ج- آیا مفهوم «ارزش» در «مهندسی ارزش»، همان ارزشی است که در چابکی از آن صحبت میکنیم؟
کدام عبارت درست است؟ آیا اساسا اینجا امکان بحث درست و غلطی داریم؟ به نظر میرسد که علاوه بر واژگان یکسان، نیاز داریم تا در هر بستر و بحثی، معنای دقیق مفاهیمی که به کار میبریم را نیز ذکر کنیم.
به نظر میرسد در آموزش علوم مهندسی به نسبت علوم انسانی و علوم تجربی، خیلی کمتر به این مسئله پرداختهاند؛ اما با کمرنگشدن مرزهای میان رشتهها، خصوصاً با ورود بیشازپیش مفاهیم مدیریتی به بقیهٔ حوزهها، آشنایی با ایندست از مسائل برای همهٔ افراد ضروری به نظر میرسد.
2. مفهومپردازی | conceptualization
برای رفع یا حداقل کاستن از معضلی که در بالا اشاره شد، باید به سراغ مفهومپردازی برویم. این کار، فرایندی است که طی آن مفهوم مدّ نظرمان را تعریف میکنیم، به آن وضوح میبخشیم، ارتباط یا تمایزش را با بقیهٔ واژگان و مفاهیم موجود نشان میدهیم و گسترهٔ معنایی آن را تعیین مینماییم؛ میشود گفت تعریف مفهوم، صرفاً یکی از گامهاست و عبارتی که مد نظرمان هست، به فعالیتهای بیشتری اشاره دارد. گاهی هم در مفهومپردازی یک واژه، نیاز به استفاده از مفاهیم دیگری پیش میآید.
فرض کنید به عنوان مشاور به شرکتی رفتهاید و مدیر ارشد از شما خواسته است برای بهبود انگیزهٔ کارکنان، چارهای بیندیشید. اولین سوالی اینست که بفهمید مفهومپردازی مدّ نظر مدیر چه بوده که مطابق آن، انگیزه کم بوده است. شاید کارمندان دیگر، اتفاقا مدعی داشتن انگیزهٔ زیاد هم باشند!
شاید فردی باانگیزه را ملاک بگیرید و تلاش کنید خصوصیات او را توصیف کنید؛ سر ساعت در شرکت حاضر میشود، کار عقبافتاده ندارد، علاقهمند به ماندن در شرکت است، برای پیشرفت حرفهای و شخصی خود تلاش میکند و غیره. شاید هم در متون حوزهٔ رفتار سازمانی یا روانشناسی سازمانی، چنین مفهومپردازیای موجود باشد و بسته به نیاز، بتوانید به آن ارجاع دهید.
سوال بعدیمان هم میشود اینکه چطور هر کدام از پارامترها و مفاهیم دخیل را بسنجیم و با یکدیگر جمع کنیم؟ یعنی تلاش کنیم تا متر و معیار مناسبی را برای سنجش هرکدام بیابیم که به آن عملیاتیسازی (operationalization) میگوییم.
اگر چنین کارهایی انجام نشود، و مفهوم انگیزه نامشخص و گنگ باقی بماند، هر کسی طبق نظر شخصیش، میتواند مدعی تغییر یافتن یا نیافتن اوضاع شود. به همین دلیل است که در هنگام تدوین منشور پروژه، تاکید بسیاری بر تعریف اهداف پروژه به صورتی شفاف و عینی صورت میپذیرد.
3. اهمیت واژگان تخصصی
هر حوزهٔ تخصصیای، در روند توسعهٔ خودش، به سراغ تعریف، مفهومپردازی و عملیاتیسازی واژگان تخصصی خودش رفته است و با دور شدن از معانی عرفی و ناشفاف رایج در صحبت عمومی افراد، زبانی را شکل داده که متخصصان آن حوزه، با کمترین ابهام و سوءبرداشت بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. بدون وجود آن، شاید نتوان به درستی مسئلهای را شرح داد و به آن فکر کرد. هرچند که این مسئله، کار را برای ورود افراد ناآشنا به ادبیات بحث، سخت میکند.
به همین دلیل است که موسسهٔ ACEMI در تمامی محتواهای تولیدی خود، اعم از دورههای آموزشی تا پادکست و نوشتههای وبلاگ، تلاش میکند تا استانداردهای نگارش علمی را رعایت کند و حتی به قیمت طولانیشدن مطالب، مفهومپردازیهای به کار رفته در هرکدام از حوزههای دانشی را شرح دهد.
4. جمعبندی
به بیان کمی تخصصیتر، مفهومپردازی و عملیاتیسازی به ما کمک میکند تا با شفافسازی معنایی (clarification)، از بیان نظر شخصی (opinion) فاصله بگیریم و صحبتهایمان بیشتر معطوف به امر واقع (factual) بشوند و بتوان آنها را در فضایی بهدور از ابهام و سوء برداشت، سنجید، ارزیابی کرد و به کار بست.
همچنین باید اشاره کرد که بحث مفهومپردازی، بحث بر سر درستوغلط بودن نیست. هر مفهومپردازیای در جای خودش و حوزهٔ کاربرد و بستر بحث، میتواند مفید باشد؛ پس به عوض دعوای حقوباطل، باید به این اندیشید که هر مفهومپردازی جدید یا متفاوتی، چه فایدهای برایمان به همراه دارد و هر تمایز واژگانی، چه مسئلهای را شفافتر میکند.
اگر علاقه دارید تا بیشتر در این باره مطالعه نمایید، مقالهٔ سایت متمم با عنوان مفهومپردازی چیست و چه اهمیتی دارد از سلسله درسهای مدل ذهنی، میتواند نقطهٔ مناسبی برای گام بعدی باشد.
جایگاه مبانی ارائه شده در آموزشهای مؤسسه ACEMI
در نقشه راه جامع مؤسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور، در سطح مهارتهای سخت (کارشناسی - اجرایی و ارشد - استراتژی) و در سطح مهارتهای نرم دورههای جامعی دیده شده است. همچنین به جهت آشنایی با دورهها و تاریخ برگزاری آنها میتوانید به بخش تقویم آموزشی موسسه مهندسی و مدیریت ساخت علوی پور مراجعه نمایید.