تفکر استراتژیک یکی از اصلیترین اجزای کسبوکار برای ایجاد نگاهی همهجانبه بوده و به مالکان و رهبران کسبوکار کمک مینماید تا بتوانند یک کسبوکار را به نسلهای بعد تحویل دهند. تفکری که در صورت عدم وجود، باعث افول یک کسبوکار، حتی با وجود سودآوری آن خواهد شد.
1. تفکر استراتژیک در سازمان
به طور طبیعی، مالکان و رهبران کسبوکارها، باور دارند که اتخاذ تصمیمات استراتژیک جزو مسئولیتهای آنان است، به هر حال آنان، دید جامعی از کسبوکار دارند و میدانند که اجزاء چگونه در کنار هم کار میکنند.
از سوی دیگر، این اصل را فراموش نکنید که "هیچیک از ما، از همه ما باهوشتر نیست." چرا از دانش و تجربه اعضای گروهمان در تصمیمگیریهای استراتژیک استفاده نکنیم؟
مربیگری (Coaching) به عنوان یک سبک رهبری، از اواخر دهه 1990، طرفدارانی پیدا کرده است. این سبک، به جای ارائه صرف دستورالعملها، دربرگیرنده گفتگوهایی بین مدیر و نیروهاست که مستلزم صرف زمان بیشتری است و به نیروها اختیار بیشتری در تصمیمگیری میدهد. در نتیجه، این رویکرد، نیروها را به پذیرش کار و مسئولیت بیشتر تشویق میکند.
در بیشتر موارد، مدیران طرز فکر "بیایید فلان کار را انجامش دهیم" دارند که مستقیما به اعضای گروه خود میگویند چه کنند. این رویکرد در کوتاهمدت، سریعتر به راهحل میرسد اما در بلندمدت، توانایی تفکر استراتژیک را تقویت نمیکند. با مربیگری (Coaching) شما از افراد میخواهید که خودشان به تفکر بپردازند. شما از آنها میخواهید که مشکلات و راهکارها را بررسی کنند و با بررسی گزینههای پیشرو از پس تصمیمگیری برآیند.
منظور از تفکر استراتژیک چیست؟
یک تفسیر این است: آیندهنگری! تفسیر دیگر میتواند برنامهریزی بهتر باشد. بیاید اینگونه معنی کنیم: توانایی هدایت خود، گروه یا سازمان، در مسیری که منجر به تحقق اهداف سازمان شود و منافع بلندمدت ایجاد کند.
هنگامی که ابزارهایی در اختیار اعضای گروه خود قرار میدهید تا بتوانند استراتژیک فکر کنند، تواناییهای سازمان خود را ارتقا میدهید تا سریعتر به پیش رود، به پیشبینی مشکلات و فرصتها بپردازد و روی مواردی تمرکز کند که منجر به حفظ بقای سازمان شود.
2. راههای هدایت گروه به سوی تفکر استراتژیک
2. 1. راه اول
یکی از راههایی که به شما کمک میکند تا گروهتان را به سوی تفکر استراتژیک پیش ببرید، این است که برای به اشتراکگذاری اهداف سازمان و مواردی که کسبوکار شما را به پیش میراند، زمان بگذارید. به عنوان مثال، به بیان فرصتها و تهدیدها بپردازید. همچنین اهداف هر یک از واحدها را بیان کنید و اطمینان حاصل کنید که نیروها از همراستایی اهداف سازمان و کاری که انجام میدهند، آگاهند. این کار به آنها کمک میکند به فعالیتها از زاویههای مختلف نگاه کنند و به دید جامعی از کسبوکار برسند.
یکی از مثالهای اخیر، بروز مشکلی در زنجیره تامین است که به دلیل همهگیری کرونا به وجود آمده بود. میتوانید به گروه خود توضیح دهید که هزینه تدارکات افزایش پیدا کرده و این افزایش، تاثیراتی در کل کسبوکار خواهد داشت و سپس از آنها راهکارهای پیشنهادی را جویا شوید. واحد خدمات مشتریان پیشنهاد میدهد که با مشتریان ارتباط خواهد گرفت تا علت تاخیر را توضیح دهد و اعلام کند که در تلاشند تا مشکل پیش آمده را رفع کنند. واحد مالی، احتمالا پیشنهاد میدهد که میتواند هزینههای دیگر را کاهش دهد تا بتواند منابع مالی را آزاد کند. کارشناسان منابع انسانی پیشنهاد میدهند که کارکنان، 4 روز در هفته کار کنند تا سازمان بتوانند منابع مالی را ذخیره نگه دارد و در پی آن تمامی نیروها را حفظ کند و مجبور به تعدیل نیرو نشود. با این کار، شما از تواناییهای تفکر استراتژیک تمامی اعضای گروه خود بهرهمند شدهاید!
2. 2. راه دوم
یکی دیگر از روشهای مربیگری (Coaching) در راستای تفکر استراتژیک، این است که سوالات باز بپرسید. به عنوان مثال: اگر ما X را انجام دهیم، چه نتایج مثبت و یا منفیای پیشبینی میکنید؟
به عنوان مثال، یکی از متخصصان تفکر استراتژیک یکبار با گروهی از مدیران تاسیسات یک هتل زنجیرهای معروف کار میکرد. آنها از اینکه باید برای هر تصمیمی پاسخگو باشند، گلهمند بودند و از ناتوانی نیروهای ماهر خود در تفکر استراتژیک در مورد مسئولیتهای کاری خود ناامید شده بودند. ایشان پیشنهاد کرد که سؤالات باز، مانند آنچه در بالا درج شدهاست، بپرسید. سوالاتی مانند:
- اگر بازرس این را ببیند، چه میگوید؟
- چگونه میتوانیم این کار را با کمترین مزاحمت برای مهمانان انجام دهیم؟
- اگر با تامینکننده دیگری کار کنید، زمان، نتیجه، کیفیت یا هزینه ها چگونه تغییر میکند؟
2. 3. راه سوم
یک راه دیگر برای تقویت قابلیت های تفکر استراتژیک این است که کارکنان را ترغیب کنیم تا در مورد تأثیر سهامداران بر کسبوکار فکر کنند. یک تمرین جالب این است که از کارمندان خود بخواهید ذینفعان سازمان را نام ببرند. ما اغلب به سهامداران خارجی (مشتریان، دولت و ...) فکر میکنیم، اما به ندرت ذینفعان داخلی مانند واحدها و افرادی را که کارشان قبل و بعد از ما انجام میشود، در نظر میگیریم. قدردانی از ذینفعان داخلی تاثیر زیادی در افزایش ارتباطات و همکاری و در نتیجه دستیابی به اهداف شرکت دارد، البته زمانی که کارکنان بدانند این اهداف چیست!
در هر سه راه ارائهشده، شما در نهایت از کارکنان خود میخواهید که راهکارها و پیامدهای مثبت و منفی آنها را در نظر بگیرند. اگر این را به بخشی منظم از گفتگوهای یک به یک و ارتباطات شرکت تبدیل کنید، به کارمندان خود کمک خواهید کرد تا به طور استراتژیک به مسائل فکر کنند.
3. نتیجهگیری
مربیگری (Coaching) در راستای تفکر استراتژیک به کارکنان این امکان را میدهد که مسئولیت شخصی کار خود را بر عهده بگیرند و به موفقیت بلندمدت سازمان کمک کنند. با برقراری ارتباط در راستای اهداف کسبوکار، پرسیدن سؤالات باز و جلب رضایت ذینفعان، میتوانید نیروی کاری متشکل از متفکران استراتژیک در تمام سطوح سازمان ایجاد کنید.
[1] Dr. Nanette Miner, Coaching Your Team to Think Strategically, Construction Management Association of America (CMAA).
علی اصغر خسروی لرگانی
11 ماه پیش
در هر جنبه ای از کسب و کار مخصوصا در کارِ تیمی یا گروهی ، داشتنِ تفکرِ سیستماتیک توسطِ راهبرِ آن حرفه ، امری بدیع و لازم الاجراست. وجودِ تفکر استراتژیک در راهبر و اشاعه ی ارزش ها به صورت سیستماتیک و یکپارچه در بینِ نیروهای خود ، باعث رشدِ ویژگی های مهم و حیاتی در بعدِ توانمندی های انسانی و حرفه ای آن حوزه از کسب و کار میشود.
پاسخپشتیبان
11 ماه پیش
همراهی شما در این مسیر، باعث افتخار ماست!
پاسخ