یکی از موضوعاتی که اخیرا در کشور مطرح شده، دوره های CMBA است که از Construction Master of Business Adminstration اقتباس گرفته شده است. اما اساسا وجود چنین چیزی موضوعیت دارد؟
برای بررسی این موضوع سراغ سازمانهای کارفرمایی برویم که هدف این طرح در داخل کشور، این سازمانها هستند. اما سوال اینجاست که آیا این طرح بهینه ای است که سازمانهای کارفرمایی که تخصص و دانش لازم را ندارند، تا این سطح تخصصی آموزش داده شوند و نیروهای in-house خود را اضافه نمایند؟
در مدیریت ساخت، این فرضیه که سازمانهای کارفرمایی نیروهای in-house خود را افزایش داده و عملا کارهای مطالعاتی و مشاوره و اجرا را بر عهده گیرند، سالهاست مورد نقد قرار گرفته و برای همین رشته Construction Management ایجاد شده تا با پرهیز از عریض کردن سازمانهای کارفرمایی، که اصولا وظیفه دیگری دارند، این وظیفه به بخش دیگری که تخصص آنهاست واگذار شود. محدوده های مدیریت ساخت آنقدر وسیع است که طراحی چنین ساختاری در یک سازمان کارفرمایی نمیتواند معقول باشد و سازمانهایی تنبل و ناکارآمد را ایجاد میکند.
پس دلیل چنین ساختارسازی معکوسی در کشورمان، آنهم در بعد آموزشی و در جایی که این موضوع جنبه فراگیر در دنیا ندارد، جای تعقل بسیار دارد. سازمانهای کارفرمایی به عنوان نهادهای استراتژیک و ساختارساز و البته سرمایه گذار رفتار نموده و باید چابکی خود را حفظ نمایند و از سازمانها و نهادها و شرکتهای تخصصی برای مدیریت امر استفاده نمایند.
تدوین ساختار CM در کشورهایی چون آمریکا و انگلستان، خود میتواند گواه این امر باشد و طراحی مبانی چون CMBA و مبانی مشابه چیزی جزء سردرگمی به همراه نخواهد داشت.
برای اطلاع بیشتر از این ساختار، میتوانید اینجا را ببینید.